بدون شرح

الا ساقی من امشب مستِ مستم
ولی جامی دگر دارم به دستم

گِل ما را خدا  با  می‌ سرشته
به تقدیرم چنین رمزی نوشته

من امشب هفت خط جام هستم
ببخشایم خدایا مستِ مستم

من از بوی صراحی گشته مخمور
دمی سنگین دلی در جذبه و شور

چو مستان گِرد گشته دور ساقی
بماند یکنفر در دور، باقی

من امشب حال و کِیفم رو به راه است
دلم چون یوسفی در بند چاه است

سری مست و غزلخوان دارم امشب
تبی در تن پریشان دارم امشب

مرا در سرهوای کوی یار است
به هر جا می‌روم نقش نگار است

ولی یکدم سکون خفتنم نیست
مدد ساقی توان گفتنم نیست

 اگر باید مِیی مردانه نوشم
زدست پاک آن دُردانه نوشم

م اشتاد

نظرات 1 + ارسال نظر
دیوانه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:27 ق.ظ http://dvane.blogsky.com

و باز شرحی دیگر بر بدون شرح

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد