قومی مـتـفـکرند اندر ره دین
قومی به گمان فـتاده در راه یقین
میترسـم از آن که بانـگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
در کارگـه کوزهگری رفـتـم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خـموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
از تن خشک شاخه ها، توقع جوانه نیست
اسب نفس بریده را، طاقت تازیانه نیست
از گل چهره سوخته، طراوتی طلب نکن
برای رفع تشنگی، تکیه به تشنه لب نکن
سلام ... آقا اسم و فامیلت خیلی آشناس ... میشه بپرسم کدوم شهر زندگی می کنی ؟
سلام
فکر میکنی ضد حالی : خیلی هم باحالی
به من هم سری بزن
bishtar benevis , khoob minevisi . be ma ham sar bezan hamshahri !!!
به نظر من که عالیه
سلام
من فقط O:
شما و این کارا ؟!!!!!!!!!