غزلک ، شکستنت کار کیه؟
به عزا نشستنت کار کیه ؟
عسلک ، نبینم افتادن تو
بگو پرپر شدنت کار کیه؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
سنگ فیروزه ی این رنگی به قاب کی شکست؟
زورق رهایی تو چه جوری به گل نشست؟
ای نگین از همه ستاره ها ، ستاره تر
راست بگو سنگ سقوط و کی به پرواز تو بست؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
غزلک ، قشون قشون ستاره دنباله ی تو
همه شون عاشق بدبخت هزار ساله ی تو
پس کدوم گردنه بندی حرمت راه و شکست
که نمی رسه کسی به داد شب ناله ی تو
گلکم ، بهار بی تو ، مرگ پاییزی مونه
تن تنهایی مو ، گل زخم های تو می پوشونه
کاری از دست غزل بر نمی آد ، "آینه دار"
که حضورت غزل ها مو خط به خط می سوزونه!
شبدر پرپر از اقاقیا سر ، غزلک!
از غزل گریه ، به بغض من خودی تر ، غزلک !
دلکم ، حریق ابریشم این رفاقت و
زیر بارون غزل نداره باور ، غزلک!
جشن گل سوزان نذار عادت بشه ، عادت بشه
ریشه ی بیشه ، به دست تیشه بی حرمت بشه
وقتی هم صدایی ، اینجا یعنی "برپایی ی دار"
پس بذار تنهایی ما ، بین ما قسمت بشه !
ناخوشم ، ناخوش ناخوش ، بی خود اما خود تو!
داره من کم می شه از من ، می رسه تا خود تو!
کی برای شونه هات غزل می بافه جای شال ؟
جز من من ، کیه نزدیک مث تن با خود تو؟
غزلک شکستنت کار من و ما که نبود
بغض تو ، گریه تو ، کار غزل ها که نبود
غزلک هر چی که هس ، بدجوری خوبی واسه من
هر چی بود شعرای من ، محض تماشا که نبود!
اگه تن پس می زنیم ، حرمت عشق و نشکنیم
اگه چاوش نشدیم ، به شب شبیخون نزنیم
اگه من جفت تو نیس ، ترانه اندازه ی توست
تو شبای " بی کسی " ما همه دنبال " منیم "
غزلک ، یار اگه آوار تو شد ، گریه نکن!
اگه بر حق شدنت دار تو شد ، گریه نکن
اگه هر پنجره دیوار تو شد ، گریه نکن
یا پرستار اگه بیمار تو شد گریه نکن !
غزلک ، هر جا برم ترانه یعنی اسم تو !
خط هر منظره از جنس خط.ط جسم تو
ته هر کوچه ی بن بست غزل ، خونه ی تو
همه کس به اسم تو ، قصه ی ما طلسم تو !
شهیار قنبری