این هم از شاملو

 روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد،
ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است...
وهر انسان
برای هر انسان برادری ست،
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند،
قفل افسانه یی ست،
و قلب،
برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است...
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی!

روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست...
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم!

روزی که هر لب ترانه یی ست...
تا کمترین سرود بوسه باشد،

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی...
ومهربانی با زیبایی یک سان شود،

روزی که ما دوباره برای کبوتر های مان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار می کشم،
حتی روزی که...
دیگر نباشم.