ضد حال نامه

راست می‏گویی؟ نمی‏دانی تو منظورم هنوز؟
پس چرا گفتی که می‏بخشید معذورم هنوز؟
عاشقت بودم همین! حالا بگو مفهوم بود؟
عاشقت هستم ! همین حالا پر از شورم هنوز
باز کن دفترچه‏ی ِ آن خاطراتِ دور ِدور
با رسولان ِ غزل چون آیه مستورم هنوز
همچو جیحون در میان ِ جلگه‏ها جاری شدی
ماهی کوچک چه شد؟ ای ماه ِ پرنورم هنوز!
من گذشتم از بسی پلهای ِ پشتِ سر خراب
باز از چشم ِ تو صدها حادثه دورم هنوز
قد کشیدی چون دماوند از میان ِ ابرها
ای نسیم ِ مهربان! در تپه ماهورم هنوز
مقصد ِ ما برکه و دریاچه یادم هست نیست
سایه ساری جُسته‏ام اینجا که مجبورم هنوز
اختیار ِ این میان‏رودان ِ حسرت دستِ توست
اشک می‏بارد تو می‏گویی که مغرورم هنوز
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد