خودمو بخواب میزنم
تا که بخواب به بینمش
.او را ، کسی را که دوستم می داشت
در نبودش حس سمجی
متصل از من می پرسد : کو ! کجاست؟!؟!؟!
نه این که عزیز نبود ، که هست
نه اینکه رفیق نبود ، که نیست!
برای آن نشانه ی بین راه که باهم آمدیم
آن روزهای جوانی که با او بسر شد
با او خاطرات این دل زخمی گره خورده
!. .با صدا و نگاه سبزش
خنده های قشنگش درد و دریغای عشق است
علی دمبریده نکنه عاشق شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب ولی بیشتر سعی کن.
به من هم یه سرکی بزن؟
دوست من سلام وبلگ قشنگی داری از خوندن مطلباش لذت بردم موفق باشی منتظر مطلب جدیدت هستم به من هم سر بزن