ترا من چشم در راهم شبانگاهان
که می گیرد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
؛وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
شباهنگام ، در آن دم ، که هرجا ، دره ها چون مرده ماران خفتگان اند
در آن نوبت که بند دست نیلوفر به پای سر و کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم
نیما یوشیج
شعر شما هم بسیار زیبا بود ....
سلام اجازه میدید من لینک شما را داشته باشم
سلام
وبلاگ رو پائی داری
دوست داشتی بگو بلینکیم
یا حق
سلام.
بعد از این شغر نیما حتما سری هم به قاصدک اخوان بزن.
وقت کردی به ما هم سری بزن .گناه نداره!!!!
سپاس و بدرود
سلام ممنون که به ما سر می زنی