!ز شور عشق ندانم کجا فرار کنم
چگونه چاره این جان بیقرار کنم .
بسان بوته آتش گرفته ام ، در باد ،
کجا توانم این شعله را مهار کنم ؟
رسیده کار به آنجا که اشتیاقم را
برای مردم کوی و گذر هوار کنم
چنین که عشق تو ام می کشد به شیدایی
شگفت نیست که فریاد یار یار
سلام
اول تبریک میگم به خاطره درست شدن نظرات
خیلی وقت میخام بپرسم چرا بضی از شعرا یا متنا رو نمینویسید از کیه اگه جواب بدید ممنون میشم