فصلِ دیگر

،بی‌آن که دیده بیند
در باغ

احساس‌می‌توان کرد
در طرحِ پیچ‌پیچِ مخالف‌سرایِ باد

یاءسِ موقرانه‌یِ برگی که
بی‌شتاب

.برخاک می‌نشیند

بر شیشه‌هایِ پنجره
آشوبِ شبنم است

.ره بر نگاه نیست
.تا با درون درآیی و در خویش بنگری

با آفتاب و آتش
دیگر

،گرمی و نور نیست

تا هیمه‌خاکِ سرد بکاوی
در
،رویایِ اخگری

،این فصل دیگری‌ست
که سرمای‌اش
از درون
درکِ صریحِ زیبایی را
،پیچیده می‌کند
یادش به‌خیر پاییز
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
!در دیده می‌کند
هم برقرارِ منقلِ ارزیزِ آفتاب
خاموش نیست کوره
:چو دی‌سال
خاموش
خود
!من‌ام

:مطلب از این قرار است

چیزی فسرده است و نمی‌سوزد
امسال

در سینه
!در تن‌ام

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:38 ق.ظ http://sweet18.blogsky.com

سلام.اولا مرسی که به وبلاگ من اومدین.ثانیا من در حال تست بودم.bye

ساغر چرت و پرتی سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:52 ق.ظ http://sagharr.blogsky.com

میگما علی آقو میشه ییکم زیر دیپلم بینویسی ؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد