چه کسی....میداند راز باریدن آن ابر بهار
آخر ای خسته دلان عاشق....تا کنون از خودتان پرسیدید ؟
که چرا ابر بهار ، در همیشه خداگریان است ؟
چه شده است او که در اوج نگاست، این همه نالان است ؟
از که باید پرسید ؟؟؟
شاید آن ابر چو من ، در دل خود
غم و اندوه نهانی دارد
شاید او هم روزی زخم عشقی خورده است
چه کسی میداند؟؟؟
شاید از تنهائی خود گریان است ................
شاید از درد عزیزی زار است .................
آخر ای ابر چرا گریانی؟؟
من سرا پا گوشم....
سفره دل بگشا ، گوش من محرم توست ، چشم من همره توست
........شعر : مجید
برگرفته از بلاگ شعرو احساس
خیلی جالب بود ...در ضمن دیگه سر نمیزنی...
سلام وبلاگ جالبی داری یه سر به من بزن واسه تبادل لینک یا لوگو بای
اینه دیگه ابر بارون نباره میخوای خورشید بباره ؟