چه کسی....میداند راز باریدن آن ابر بهار
آخر ای خسته دلان عاشق....تا کنون از خودتان پرسیدید ؟
که چرا ابر بهار ، در همیشه خداگریان است ؟
چه شده است او که در اوج نگاست، این همه نالان است ؟
از که باید پرسید ؟؟؟
شاید آن ابر چو من ، در دل خود
غم و اندوه نهانی دارد
شاید او هم روزی زخم عشقی خورده است
چه کسی میداند؟؟؟
شاید از تنهائی خود گریان است ................

شاید از درد عزیزی زار است .................
آخر ای ابر چرا گریانی؟؟
من سرا پا گوشم....
سفره دل بگشا ، گوش من محرم توست ، چشم من همره توست
........شعر : مجید

برگرفته از بلاگ  شعرو احساس

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:46 ق.ظ http://lilijoon.persianblog.com

خیلی جالب بود ...در ضمن دیگه سر نمیزنی...

تایتانیک پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.titanic867.blogsky.com

سلام وبلاگ جالبی داری یه سر به من بزن واسه تبادل لینک یا لوگو بای

الهام - بی نام جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 05:22 ق.ظ http://eligoli.blogsky.com

اینه دیگه ابر بارون نباره میخوای خورشید بباره ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد