تصویر زن

در سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمائم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مؤمنین رسیدند
این آب آورد آن یکی خاک
یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را
با یک دو سه مشت گِل خریدند
چون شرع نبی ازین خطر جَست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده می جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را
پاچین عفاف می دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را
مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا
یکباره به صور می دمیدند
طیر از وکرات و وحش از حجر
انجم ز سپهر می رمیدند
این است که پیش خالق و خلق
طلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق ملک ناامیدند

نظرات 3 + ارسال نظر
تایتانیک جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:01 ق.ظ http://www.titanic867.blogsky.com

سلام جالب بود یه سری هم به من بزن

ساغر چرت و پرتی چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.saghariii.com

سلام
علی چرا به من سر نمی زتی‌؟؟

م.ن جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:46 ق.ظ http://paad.blogsky.com

هزچند قبللن شنیده بودم این شعر رو اما از خوندن دوباره‌ی اون لذت بردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد