|
||
|
||
همه با آینه گفتم ، آری همه با آینه گفتم ، که خموشانه مرا می پایید ، گفتم ای آینه با من تو بگو چه کسی بال خیالم را چید ؟ چه کسی صندوق جادویی اندیشه من غارت کرد؟ چه کسی خرمن رویایی گل های مرا داد به باد؟ سر انگشت بر آیینه نهادم پرسان : چه کس آخر چه کسی کشت مرا که نه دستی به مدد از سوی یاری برخاست نه کسی را خبری شد نه هیاهویی در شهر افتاد ؟!
آینه اشک بر دیده به تاریکی آغاز غروب بی صدا بر دلم انگشت نهاد. |
چه کسی نکشت ؟ خدا که با خلقتمنون انقدر لطف و منت رو گردمون گذاشت که خم شد و افتاد ...همه شاید! وشایدم هیچ کس!
خوب بود...جالب بود
به منم سر بزن
بابا به خدا تو دگه نگو من کشتمت !!!
آخه همه هر چیزی بشه میندازن گردن من !!!
به من هم یه سری بزن.
آپدیت کردم.
مرسی
آره ... دل ، هر بلایی سرمون میاد تقصیر دله ...