به پندار تو

:به پندار تو

!جهانم زیباست

!جامه ام دیباست

!دیده ام بیناست

!زیانم گویاست

!قفسم طلاست

به این ارزد که دلم تنهاست؟

ستاره

برای هر ستاره ای که ناگهان
در آسمان
غروب می کند
دلم هزار پاره است
دل هزار پاره را
خیال آن که آسمان
همیشه و هنوز
پر از ستاره است
چاره است

غرق تمنای توام

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم زدل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

آخر به یک پیمانه می اندیشه را با طل کنم

زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را

تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم

خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

غرق تمنای توام  موجی ز دریای توام

من نخل سر کش نیستم تا خانه در ساحل کنم

دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

محمد حسن رهی معیری