من رو به پایان می روم
رو به مهتاب خدایان می روم
من چشیدم زهر پیوند تو را
مارهای سرخ لبخند تو را
من لبان بوسه هایم خونی است
ای گُل شب! عشق من طاعونی است
من کی ام؟ یک زخم سرخ در به در
من کی ام؟ یک قلب مفقودالاثر
کاش تعمیدِ تو پاکم کرده بود
کاش دستان تو خاکم کرده بود
تو فراموشم مکن در دفنِ سال
لحظه ای بر خاکِ خاموشم بنال...
در کُنج دلم عشق کَسی خانه ندارد |
کَس جای در این خانه ویرانه ندارد |
دل را به کَف هر که دَهم باز پس آرد |
کَس تاب نگهداری دیوانه ندارد |
دروصف جهان جُزدِل حسرت کِش مانیست |
آن شمع که می سوزدُ پروانه ندارد |
گفتم مَه من از چه تو در دام نَیُفتی |
گفتا چه کُنم دام شما دانه ندارد |
در اَنجمن عَقل فروشان نَنَهم پای |
دیوانه سَر صُحبت فرزانه ندارد |
تا چند کُنی قصه زِ اسکندرُ داراب |
دَه روزهء عمر این همه افسانه ندارد |