جامانده

نمانده ام به سیب های باغ تو
خیره
چشم های تو بود
که لحظه های مرا باغی می خواست
بی آن که تو درختش باشی
من از جنسی دیگرم
آری
کبوترم
تکه ابری سپید و آزاد
بازیچه ی نسیم اقیانوس های دورست
ببر
مرا
ببر به تنگنای خود
سرم را ببر
پرپرم کن
اما مشتی از پرهام را در حیاط خانه بپاش
تا مرغ های خانگی بدانند
رد کدام پرواز را اشک بریزند
یا بخوانند که از کدام پرنده جا مانده اند

فرهاد سلمانیان

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام - بی نام یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:06 ب.ظ http://eligoli.blogsky.com

علی فکر نمی کنی باید لینک منو هم بذاری تو وبلاگت ؟

پریدخت چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:38 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

شعر فوق العاده ای بود .

شاد و پیروز باشی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد