گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بچشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لب هایم هوس ریخت
زاندوه دل دیوانه رستم
فرو خواندم بگوشش قصة عشق:
ترا می خواهم ای جانانة من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا, ای عاشق دیوانة من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
کفشهای کودکی به پا
تمام راه را دویده ام
ولی باز هم دیر رسیده ام
سالن های دراز
دیوار های خط خطی
و تخته سیاه
سهم من باز هم نیمکت آخر است
مشق های حساب همه بی جواب
و باز هم جریمه ها جریمه ها.........
و مداد من نوکش شکسته است
************
زنگ خورده است
ولی من سال هاست
پشت این نیمکت نشسته ام
و مشق می کنم
دفتر مشق من
پرنده می شود
هزار هزار پرنده سپید در آسمان....
چرخ می زنم چرخ می زنم
در حیاط مدرسه
دور می شوم
از درختهای خاطره
دور می شوم
***********
تمام روزها تمام لحظه ها را
مو به مو گشته ام
کفش ها یم کجاست؟؟؟
آن ها را کجا جا گذاشته ام؟؟؟؟
¤ نوشته شده توسط جنسیت گمشده