بیا تو مرا به همه ...

همه گه شاهد و گاهی گواهند

همه گه فارغ و گاهی به زندان

همه جاری دشت خشک احسان

همه کامل برای درک انسان

*

به تاریکی شب های روشن

به خاموشی صدای گریه کردن

به آرامی طوفان دل من

به  آزادی مرغان در بند

*

مرا راهی برای فهم رندان

مرا رازی برای چشم کتمان

مرا کاری برای زنده بودن

مرا دامی به راه سیر چشمان

*

تو افکارت همه شهر خود من

تو پندارت همه جان دل من

تو چشمانت همه ناظر بودن

تو کتمانت همه مَفَّر رفتن

*

بیا راهی بگو از خانه خویش

بیا رازی بگو از غفلت من

بیا شمعی فروزیم نور باشد

بیا از او بگوئیم و از من

***
شرحی دیگر

عشق آخرین همسفر من ، مثل  تو منو رها کرد



شرحی دیگر

اگر تو خواستی قبل از من بمیری

 بهم بگو که می خوای یه دوست رو هم همراه خودت ببری یا نه