ستاره


در میان تپه های خاکی

جاده ای در امتداد غم کشیده ام

که در رهگذر ساعتها

تک و توک صدای زوزه ماشینی

زیر نور چراغ عاشقان

سکوت بیابان را می شکند

چشمانم به آخرین ستاره جاده دوخته شده

که شاید رهنمای قاصدک

اندیشه من برای تو باشد

توده ابر سیاه

آسمان را مانند قلبم می پوشاند

شاید آسمان همانند من

مدتهاست که . . .

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران برتو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد   تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت

again ما اومدیم

سلام
اینم از وبلاگ جدید ما
هرچه قدیم نوشتیم فرستادیم آرشیو
امیدوارم نه دیگه کور بشید نه مثل بعضیها
ذوق زده بشید .
لصفاٌ‌ نظراتتون رو در مورده این وبلاگه جدید واسم بزارید
مرسی