ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
اینگونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را

فریدون مشیری

سکونت

پیوند
خانه ای نیست
یا حتی خیمه ای نیز نه
:پیش تر از آن است و سردتر
حاشیة جنگل
حاشیة بیابان
پلکان رنگ و رو رفته
که بر آن چمباتمه می زدیم
و پف فیل می خوردیم
در حاشیة یخبندانی رو به کاستی
جایی که به رنج و شگفتی
برای ماندن
حتی بدین مایه دور دست
.می آموزیم آتش بر پا کنیم

مارگارت اتوود


رویای نیمه کاره چه می شود؟
خشک می شود،
مثل کشمشی در آفتاب؟
یا چرک می کند مثل زخم
و بعد سر باز می کند؟
مثل گوشت گندیده ای بو می گیرد؟
یا شکرک می زند مثل مربایی خیلی شیرین؟
شاید فقط مثل باری سنگین شکم می دهد؟
یا اینکه منفجر می شود؟

شعر روز