بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

همیشه وقتی دلت میگیره هوس حرف زدن میزنه به سرت
اما تا میای حرف بزنی زبونت قفل میشه

گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود