-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 مهرماه سال 1382 14:07
یک چشم من در غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال آمد و راه بستند گفتم نگریستی ، نباید نگری
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 مهرماه سال 1382 19:58
روزها رفتند و من دیگر خود نمی دانم کدامینم! آن من سر سخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم؟ الهه مهر تولد مبارک
-
تراو
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 18:15
در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب "نگر" پاشیدم. در سفالینه چشم ، "صدبرگ" نگه بنشاندم، بنشستم. آیینه شکستم، تا سرشار تو من باشم و من. جامه نهادم. رشته گسستم. زیبایان خندیدند، خواب "چرا" دادمشان، خوابیدند. غوکی می جست، اندوهش دادم، و نشست. در کشت گمان، هر سبزه لگد کردم. از هر بیشه ، شوری به سبد کردم. بوی تو می...
-
Bodhi
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1382 10:40
There was a special moment, All doors were open. No leaves, no branches, The garden of annihilation had appeared. Birds of places were silent, This silent, that silent, The silence itself was utterance. What was that area? Seems a ewe and a wolf, Standing side by side.* The shape of the sound, pale The voice of the...
-
To live
یکشنبه 13 مهرماه سال 1382 03:03
in a cry. (The rebellious flight of a fountain that cannot escape the earth and is simply trying deliverance.) And the glory of dying in the fountain of a cry (the earth pulls you to itself madly to gain a source of fertility, for martyrs and rebels are all the same for fertility they are the rain and fervor. To...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مهرماه سال 1382 10:37
بدون شرح
-
بدون شرح
جمعه 11 مهرماه سال 1382 09:40
سرود انتظار ، فریاد مرگ است
-
بدون شرح
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1382 00:51
چقدر بزرگ است آنکه به نادرستی خود اعتراف می کنند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 13:12
مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی
-
بدون شرح
سهشنبه 8 مهرماه سال 1382 02:35
شیشه دردم شکست آخ بشنو از آواز خود دردم قصه تلخ خداحافظ چو موج خفته ای رفتم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 مهرماه سال 1382 09:05
یه سری هم به انجمن وبلاگ نویسان شیراز بزنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 مهرماه سال 1382 09:02
در مرز نگاه من از هرسو دیوارها بلند دیوارها چون نومیدى بلندند. آیا درون هر دیوار سعادتى هست و سعادتمندى و حسادتى؟ـ که چشماندازها از اینگونه مشبکند، و دیوارها و نگاه در دوردست هاى نومیدى دیدار مىکنند، و آسمان زندانى است از بلور؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مهرماه سال 1382 16:55
چو مولوی ز نفس آتش جــــــــدایی ریخت بسوخت مثنوی و در نی «کسایی» ریخت نشان کوچه ی نی در هنـر چه می جوییـد که نی ز روز نخستین بنـــــــــام وی روییـد شکستگی نرسـد گفته ی مـرا که درست نی از ازل به هــوای لب «کسایی» رست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 مهرماه سال 1382 15:20
به دنبال چه هستی ؟؟؟ عشق !!!؟!!! همین جاست .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1382 04:43
غافلان ، همسازند تنها طوفان کودکان ناهمگون می زاید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 شهریورماه سال 1382 01:52
To live in a cry. (The rebellious flight of a fountain that cannot escape the earth and is simply trying deliverance.) And the glory of dying in the fountain of a cry (the earth pulls you to itself madly to gain a source of fertility, for martyrs and rebels are all the same for fertility they are the rain and fervor....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 شهریورماه سال 1382 17:36
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 شهریورماه سال 1382 04:05
این غــــزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمی خوری ؟ پیش کسی دگـر برم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1382 00:53
چه چیزرابردیگران می پسندی ؟امیدهایم را چه کسی رابدمی نامی ؟آن که همواره می خواهدشرمسارسازد. چه چیزقهرمان می سازد؟همزمان رویاروشدن بابیشترین رنج وبیشترین امید
-
۰۰۰ آدم
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1382 13:32
و همانا گاو را آفریدیم تا انسان هیچ وقت احساس نکند خیلی نفهم است و الاغ را آفریدیم تا خوشحال باشد که از انسان خرتر هم هست، و موش را تا فکر نکند خیلی ترسوست، و میمون را تا هیچ وقت احساس نکند فقط اوست که بی دلیل می خندد . و همانا انسان را آفریدیم و به او عقل دادیم و دستور دادیم برود آدم شود، و دوهزار سال فکر کرد و آدم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1382 00:18
یه نفر ه مه چیز رو عادلانه تقسیم کرد ، ه یشگی، ه یچی گیرش نیومد؟!؟ !؟! ؟!؟! ا.ن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1382 10:37
یه نفر خواب ید و خواب های خوب دید ، دیگه از خواب پانشد؟!؟! ؟!؟!؟! ؟!؟!؟!؟ !؟!؟!؟ !!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 شهریورماه سال 1382 01:14
اگر طاغی نیستی ساقی نیز نباش اگر قفس نمی شکنی ٬ عبث آواز خوان چنین باغی نیز نباش
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1382 01:07
چهره در چهره تو خنده از خنده تو اشک از گریه تو شوق از برق نگاه شور از سبزی راه بی تو اما چه پناه بی تو اما چه تباه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 شهریورماه سال 1382 01:29
بیتوته کوتاهی است جهان در فاصله گناه و دوزخ خورشید همچون دشنامی برمی آید و روز شرمساری جبران ناپذیری است آه پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی درخت جهل معصیت بار نیاکان است و نسیم وسوسه ای ست نابکار مهتاب پاییزی کفری است که جهان را می آلاید چیزی بگوی پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی هر دریچه نغز بر چشم انداز...
-
راز
جمعه 21 شهریورماه سال 1382 01:23
اشک رازی ست لبخند زاری ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان چو من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 شهریورماه سال 1382 01:59
گر سوی مستان می روی ، مستانه ، مستانه ، مستانه شو
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1382 03:06
گوئی در این ماتمکده احساس دردی زنده نیست
-
ولی بی عشق . . .
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1382 22:45
! ز شور عشق ندانم کجا فرار کنم چگونه چاره این جان بیقرار کنم . بسان بوته آتش گرفته ام ، در باد ، کجا توانم این شعله را مهار کنم ؟ رسیده کار به آنجا که اشتیاقم را برای مردم کوی و گذر هوار کنم چنین که عشق تو ام می کشد به شیدایی شگفت نیست که فریاد یار یار
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1382 21:47
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد میلادش بر همه پیروانش مبارک باد