ترا من چشم در راهم شبانگاهان
که می گیرد در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
؛وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
شباهنگام ، در آن دم ، که هرجا ، دره ها چون مرده ماران خفتگان اند
در آن نوبت که بند دست نیلوفر به پای سر و کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم
نیما یوشیج