ناکجا آباد

قومی مـتـفـکرند اندر ره دین
قومی به گمان فـتاده در راه یقین
میترسـم از آن که بانـگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این

در کارگـه کوزه‌گری رفـتـم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خـموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

از تن خشک شاخه ها، توقع جوانه نیست
اسب نفس بریده را، طاقت تازیانه نیست
از گل چهره سوخته، طراوتی طلب نکن
برای رفع تشنگی، تکیه به تشنه لب نکن

نظر شما چیه ؟

“ رسیدن به عشق حقیقی مثل دیدن ماهه !‌ می شه ماه رو هم توی آسمون دید و هم روی آب توی حوض! چرا برای دیدن ماه به خود ماه نگاه نمی کنیم؟! چرا حتما باید سرمون رو بندازیم پایین و روی آبی رو نگاه کنیم که ممکنه بواسطه ی یه وزش نسیم ماه رو ازمون بگیره؟! آره! باید سر رو بلند کرد! به خودش نگاه کرد! به ماه نگاه کرد! ماهی که حتی طوفان هم نمی تونه اونو از ما بگیره!‌ چه برسه به یه وزش نسیم! ”

End ضد حال



امید وارم در پناه حق خلاصه
حسابی حال کنید .
نماینده معتبر ترین موسسه آموزش عالی در سرزمین آزادی ها   ایران

http://www.balagh.net/