-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 02:21
دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی دل عالمی زجا شد چو نقاب بر گشودی دو جهان بهم برآمد چو بزلف تاب دادی همه کس نصیب دارد ز نشاط و شادی اما به من غریب مسکین غم بی حساب دادی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 01:28
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 تیرماه سال 1382 02:03
بعد از یه سفره کوتاه باز برگشتم بازای و دل تنگ مرا مونس جان باش دین سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سر حلقه رندان جهان باش حضرت حافظ
-
تولدم مبارک
چهارشنبه 11 تیرماه سال 1382 02:29
به مناسبت سالگرد تولد خودم معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید بوقت خوش از آه و ناله عشاق بصورت ، نغمه چنگ و چغانه یاد آرید چو لطف باده کند در رخ ساقی زعاشقان بسرود و ترانه یاد کنید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیرماه سال 1382 08:46
بی تو هرگز با تو عمراً
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 07:11
مرا که با تو شادم پریشان مکن بیا و سیل اشکم به دامان مکن بیا به زخم عاشقان مرحم دل مرا یک دم ، زغم رها کن من ای خدا به پای این پیمان اگر ندادم جان ، مرا فنا کن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 10:46
تنها ئی تموم وجودمه منو تنها بزارید این تمومه بود و نبودمه منو تنها بزارید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 06:18
به ایرانم ایران همیشه جاودانه ام . . . همیشه با تو معنای زنده بودن من با تو بودن است. نزدیک ، دور سیر، گرسنه رها ، اسیر دلتنگ ، شاد آن لحظه ای که بی تو سراید مرا مباد ف.مشیری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 تیرماه سال 1382 08:57
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت میخواری و مستی راه و رسم دگری داشت
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 تیرماه سال 1382 08:41
ما آبروی مسلک و ایمان نمی بریم دست امید پیش لئیمان نمی بریم ما بعد از این سلام بخائن نمی کنیم آزادی عقیده و ایمان نمی بریم دل بر نمی کنیم ز آزادی وطن هر چند زین فشار محن جان نمی بریم چون اوفتاده ایم بزندان زندگی دیگر حساب رفتن زندان نمی بریم ما صاحبان عزت نفسیم و زنیاز در یوزه ما بحضرت سلیمان نمی بریم با آنکه ما شکوهی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 تیرماه سال 1382 20:30
ما از تبار خشم یم با یک قبیله نفرت
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 تیرماه سال 1382 10:49
بزرگترین درسی که ذهن باید بیاموزد محبت است اگر استفاده از اقتدار ذهن با محبت همراه نباشد ذهن نا متعادل می شود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 15:07
عشق یعنی گرایش هماهنگ نسبت به زندگی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 تیرماه سال 1382 06:24
،هر آنچه به گفتار در می آید به رفتار در می آید و هر چه به زبان در میآورید متجلی می شود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 13:09
آنان که برای اندکی آسایش موقت از قسمتی از آزادی مسلمشان چشم پوشی می کنند نه سزاوار امنیت هستند و نه لایق آزادی. بنجامین فرانکلین
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1382 02:37
تو بسیار بیشتر از آن را که می توانم بگویم می شنوی تو آگاهی را می شنوی تو همراه با من ، به جایی می روی که واژه های من نمی توانند تو را ببرند
-
بدون شرح
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 00:58
درد دل م رو بشنو که حال مو بدونی هیچ وقت اینو نخواستی که قدر مو بدونی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 02:23
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه زلف در دست صبا گوش بفرمان رقیب این چنین با همه در ساخته ای یعنی چه شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
-
مهتاب
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 00:17
می تراود مهتاب می درخشد شبتاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند نگران با من استاده سحر صبح میخواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم بجان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا ! به برم می شکند...
-
توجه
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 00:12
تمامی نوشته های ماه پیش رو آرشیو کردم آگه دوست دارید برید و تو آرشیوم ببینید
-
وطن جان
شنبه 31 خردادماه سال 1382 12:15
ظاهراً همه با آقای خرسندی کلی حال کردن وطن جان دوست میدارم خزانت را بهارت را گلت را سبزه ات را شوره زارت را و خارت را وطن جان دوست میدارم هوایت را صفایت را همه ذرات خاکت را همه گرد و غبارت را وطن جان دوست میدارم شمالت را جنوبت را کویر و کوه و دشت و جنگل و دریا کنارت را وطن جان دوست میدارم ترا از مشرق و مغرب درخت و...
-
چه کسی کشت مرا ؟
جمعه 30 خردادماه سال 1382 15:28
همه با آینه گفتم ، آری همه با آینه گفتم ، که خموشانه مرا می پایید ، گفتم ای آینه با من تو بگو چه کسی بال خیالم را چید ؟ چه کسی صندوق جادویی اندیشه من غارت کرد؟ چه کسی خرمن رویایی گل های مرا داد به باد؟ سر انگشت بر آیینه نهادم پرسان : چه کس آخر چه کسی کشت مرا که نه دستی به مدد از سوی یاری برخاست نه کسی را خبری شد نه...
-
بگذر از نی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 17:29
بگذر از نی ، من حکایت میکنم وز جدایی ها شکایت میکنم ناله های نی ، از آن نی زن است ناله های من ، همه مال من است شرحه شرحه سینه میخواهی اگر من خودم دارم ، مرو جای دگر این منم که رشته هایم پنبه شد جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد چند ساعت ، ساعتم افتاد عقب پاک قاطی شد سحر با نیمه شب یک شبه انگار بگرفتم مرض صبح فردایش زبانم شد...
-
و شکستم و دویدم و افتادم
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 16:48
درها به طنین های تو واکردم هر تکّه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه بر لب مرداب، پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز در بن خاری، یاد تو پنهان بود، پاشیدم به جهان بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود گستردن .و شیاریدم شب یکدست نیایش، افاشندم دانه راز و شکستم آویز فریب .و دویدم تا هیچ. و دویدم...
-
در آن لحظه
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 16:43
در آن پر شور لحظه ،دل من با چه اصراری ترا خواست ، و من میدانم چرا خواست و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده ،که نامش عمر و دنیاست .اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست مهدی اخوان ثالث
-
پرواز را به خاطر بسپار
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 16:41
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم چراغهای رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار . پرنده مردنی است فروغ فرخزاد
-
هرزه پو
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 11:38
ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازیها من یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازیها زرنگی، نارفیقا! نیست این، چون باز شد دستت رفیقان را زپا افکندن و گردن فرازیها تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری بنازم همت والای باز و، بی نیازیها به میدانی که می بندد پای شهسواران را تو طفل هرزه پو، باید کنی اینترکتازیها تو ظاهرساز و من...
-
احساس
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 12:41
بسترم صدف خالی یک تنهایی است و تو چون مروارید . . . گردن آویز کسان دیگری
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 01:29
دلم می خواست زیبا ترین شعر جهان را می سرودم سرودی با شوکتی بی همانند شعری که هیچ کس را توان باز گفتنش نباشد دلم می خواست از تو می گفتم از تو که شاهبانوی جوانسالی های من بودی دلم می خواست تنها تو را می سرودم تنها تورا ای آرزوی محال
-
هدیه
سهشنبه 27 خردادماه سال 1382 11:41
اینهم یکی از آهنگها ی آلبوم جدید بی سرزمین تر از باد اثر سیاوش قمیشی من برای تو می خونم هنوز از این ور دیوار .هر جای گریه که هستی ، خاطره ها رو نگه دار .تونمیدونی عزیرم ، حال روزگار ما رو .توی چین آینه بشمر ، تک تک حادثه ها رو . خورشید و از ما گرفتن، شکر شب ، ستاره پیداست ،از نگاه ما جرقه ، صد تا فانوسه ، یه رویاست...