؟بر کدام جنازه زار مىزند این ساز
بر کدام مردهى پنهان مىگرید
اى سازِ بىزمان
در کدام غار
؟بر کدام تاریخ مىموید این سیم و زِه، این پنجهى نادان
بگذار برخیزد مردمِ بىلبخند
!بگذار برخیزد
زارى در باغچه بس تلخ است
زارى بر چشمههاى صافى
زارى بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زارى بر شراعِ بلندِ نسیم
.زارى بر سپیدارِ سبز بالا بس تلخ است
؟بر برکهى لاجوردینِ ماهى و باد چه مىکند این مدیحهگوىِ تباهى
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه مىکند
؟زیرِ دریچههاىِ بىگناهى
بگذار برخیزد مردمِ بىلبخند
!بگذار برخیزد
شاملو ۱۸/۶/۷۲
روز مــــــرگم نفسی مهلت دیدار بده
وانگهم تا به لحــــــــــد فارغ و آزاد ببر
دوش میگفت بمژگان درازت بکشــــم
یارب از خاطـــــــرش اندیشه بیداد ببر
به نام دل ، به نام شاهد و می |
به نام تار و تنبور و دف و نی |
به نام عاشقان لاابالی |
به نام همنشینان خیالی |
به نام دستهای جام بردار |
به نام عاشقان رفته بر دار |
به نام مجلس بزم شبانه |
به نام سرور این آشیانه |
خوشا جامی که مولا در کفم داد |
به دستی نی به دیگر او دفم داد |
خوشا رقصان درایم من به کویش |
ببوسم دست و رخسار نکویش |
خوشا آندم که از او می نویسم |
ز رقص و ذکر یاهو می نویسم |
خوشا با نام مولا باده خوردن |
چو درویشان عاشق جان سپردن |
به حق باده نوشان می ، حلال است |
که مستی افتخاری بی زوال است |
به دور اولم ساقی ولی بود |
ولی دیدم که ذکر او علی بود |